«النا» یک فیلم درام روسی به کارگردانی آندری زویاگینتسف Andrey Zvyagintsev است که در سال 2011 اکران شد. این فیلم داستان النا، زنی میانسال است که با مردی ثروتمند به نام ولادیمر ازدواج میکند و فیلم به پیچیدگیهایی که در روابط آنها ایجاد میشود، میپردازد. در ادامه قصد داریم درباره فیلم النا بیشتر صحبت کنیم.
النا زنی است که از طبقه متوسط آمده اما همسر یک پیرمرد پولدار از طبقه مرفه (بخوانید بورژوازی!) شده است. برای نوه النا مشکلی پیش میآید که جز با پولهای انباشته شده در گاوصندوق پیرمرد حل شدنی نیست اما ولادیمر از دادن پول امتناع میورزد و این جا است که قصه شروع میشود!
فیلم النا به بررسی مضامینی چون شکاف طبقاتی، مشکلات خانوادگی و معضلات اخلاقی میپردازد. شاید مهمترین ویژگی النا این باشد که فیلمی قابل تأمل است و مخاطب را به تفکر وا میدارد. در واقع النا فیلمی از جنس فیلمهای هنر و تجربه است که میتوان تا چند ساعت به راحتی در مورد شخصیتها و اقداماتشان به بحث و گفتگو نشست. این فیلم سؤالاتی را در مورد اخلاق، وفاداری و راههایی که مردم برای تأمین منافع خود پیش میگیرند، مطرح میکند.
در این دنیای پرترافیک فیلمهای کمدی گیشه پسند یا سریالهای درام و ملتهب شبکههای نمایش خانگی خیلی به «النا» نیاز داشتیم. برای تماشای فیلم به صفحه تماشا و دانلود فیلم النا در سایت عماریار مراجعه کنید.
با توجه به نگاه طبقاتی حاکم در فیلم، هر شخصیت را میتوان نمایندهای از یک طیف اجتماعی در نظر گرفت:
یکی از برجستهترین جنبههای فیلم النا، سرعت آرام آن است که تعمدی بنظر میآید؛ چرا که به مخاطب اجازه میدهد تا کاملاً خود را در زندگی و احساسات شخصیتها غرق کند. فیلم به زیبایی فیلمبرداری شده است و با استفاده هنرمندانه از دوربین، تضاد کامل دو دنیا را با به تصویرکشیدن آپارتمان ساده النا و خانه مجلل ولادیمر بیان میکند. استفاده از نماهای طولانی، ناراحتی و تنش ایجاد میکند و بینندگان را به آشفتگی درونی شخصیتها میکشاند.
علاوه بر این سکوت در فیلم به اندازه و فکر شده است و باعث همذاتپنداری بیشتر مخاطب با قصه و درگیر شدنش با دوگانه شخصیتها میشود. البته این سکوت، کار بازیگران را سخت کرده ولی آنها از پس نقششان برآمدهاند و به خوبی، باورپذیر بازی کردهاند. بازیها در فیلم استثنایی است؛ به ویژه بازی نادژدا مارکینا Nadezhda Markina در نقش النا. مارکینا اجرای ظریف و قدرتمندی را ارائه میدهد و حسی از ناامیدی و آرامش را در عین درگیری درونی منتقل میکند.
بازیگر النا را که میدیدم به یاد «ژاله صامتی» میافتادم و ناخودآگاه در ذهنم میخواستم فیلمنامه را به «رضا میرکریمی» بدهم تا رنگ و بوی ایرانی به آن بدهد و بعد آن را برایمان به نحو احسن بسازد. شاید اسم فیلم هم میشد: «ژاله»!
ما با فیلمی انسانی طرفیم که با به کار بردن نمادهایی همچون «تصادف اسب با قطار» و یا اشاره به اختلاف طبقاتی، انسان مدرن را مدنظر قرار داده است. از این جهت نگران این نباشید که فیلم، ساخت کشور روسیه است و ممکن است با آن نتوانید ارتباط برقرار کنید. بلکه برعکس، به دلیل شباهتهای فرهنگی و بعضی مسائل مشترک انسانی که به آنها اشاره شده، فیلم قابل درک و ملموس خواهد بود.
! توجه: ممکن است بخشهایی از متن داستان فیلم را لو بدهد.
یکی از نقاط قوت فیلمنامه این است که بیننده را میان دوگانهای رها میکند که انتخاب بین آنها اصلا کار راحتی نیست. مخاطب در این فیلم درگیر مقایسه بین دو شخصیتی میشود که قرار است پول به آنها برسد. یکی دختر ولادیمر که معتاد است و از پدرش فاصله گرفته و دیگری نوه علاف و بیخاصیت النا که در گروه لاتهای محلهشان عضو است و آنقدر احمقانه دعوا میکند که ممکن است کشته شود. این دوگانه را نویسنده به نحوی در قصه جایگذاری کرده که پول به هر کدام از این شخصیتها برسد، بیننده قانع نمیشود و نمیتواند بین این دوگانه به تصمیم برسد.
فیلم به ظاهر فیلمی خنثی و بدون موضع است. گویا آقای کارگردان قرار نیست از کسی دفاع بکند یا حق را به کسی بدهد. همانطور که بالاتر گفتیم، مخاطب در میان دوگانههایی قرار میگیرد که هم میتواند به هر دو حق بدهد و هم میتواند حق را به هیچ یک از طرفین ندهد. البته «شروع و پایان یکسان» فیلم که حقیقتاً هنرمندانه است، اندکی نقاب را از چهره کارگردان برمیدارد و میتوان حدسهایی راجع به زیرمتن و اهداف پنهان او در این فیلم زد.
در ابتدای فیلم النایی را میبینیم که صبور است و فداکار و به قیود اخلاقی بسیار پایبند اما در پایان تبدیل به یک قاتل میشود بی آنکه اندکی پریشانی در او حس کنیم! چرا النا اینقدر خونسرد خانوادهاش را به محل وقوع جرم دعوت میکند و در یک روز سرد زمستانی در کنار شعلههای گرم شومینه مینشیند، قهوه مینوشد و لبخند میزند؟ جالب اینکه ما هم به همان اندازه خون سردیم. فقط ممکن است کمی بخاطر لاابالی بودن پسر و نوه النا کفری شویم! حتی احتمالا احساسات و هیجاناتمان هم چندان بالا و پایین نشده و روی یک خط ثابت پیش آمدهایم؛ یعنی نه تنها فیلم که حتی بیننده فیلم هم در نهایت به نقطه اول میرسد.
بله؛ به نظر پیام فیلم هم همین است: «با وجود همه این اتفاقات، باز هم چیزی عوض نشده» نه قرار است آن نوه تنبل برود سرکار و نه قرار است النا عذاب وجدان بگیرد. حتی بهتر که یکی مثل ولادیمر دیگر زنده نباشد! گویا طبیعت زندگی انسانی همین است. به یاد دیالوگی از فیلم «ابد و یک روز»، ساخته سعید روستایی، افتادم: «تو این خونه هیچی تمومی نداره... از ظرفای کثیف بگیر تا حرفای نیش دار آدما به همدیگه... اینجا همه چی [همونجور که بود] ادامه داره.»
کلام آخر
به طور کلی، النا یک فیلم تأمل برانگیز و از نظر احساسی طنین انداز است که مدت ها پس از پخش تیتراژ با شما می ماند. کاوش آن در شخصیتهای پیچیده و معضلات اخلاقی، آن را به دو ساعت جذاب برای علاقه مندان به درامهای شخصیت محور تبدیل میکند. فضای دلخراش و داستان گیرای فیلم، آن را به یک اثر برجسته سینمایی تبدیل کرده است که شایسته دیده شدن و قدردانی است.
النا فیلمی استادانه است که به عمق روان انسان می پردازد و پیچیدگیهای روابط و انتظارات اجتماعی را بررسی می کند. این فیلم با بازیهای خیره کننده و مضامین قابل تامل، به طرفداران سینمای هنری و کسانی که به دنبال تجربه تماشای فیلمی جذاب و دروننگر هستند، توصیه میشود. برای تماشای آنلاین و دانلود النا به سایت عماریار مراجعه کنید.