مستند اسرائیلیسم، از دو منطر تربیتی بسیار قابل تأمل است؛ شناخت عمیق تربیت اسرائیلی و ایجاد فرصت برای بازاندیشی در تربیت سیاسی.
الف) شناخت عمیق تربیت اسرائیلی
مزیت اصلی این مستند، روایت تربیت صهیونیستی از زبان صهیونیستهاست که میتواند به شناخت عمیق دشمن صهیونیستی کمک کند. روایت صهیونیسم از دریچه چشم «ما» گرچه ضروری است، اما نمیتواند جای آشنایی با «ادراک اسرائیلی از صهیونیسم» را بگیرد.
در مستند مشاهده میکنیم چگونه یک کودک یهودی، به یک نظامی صهیونیست تبدیل شده یا جزو هواداران سرسخت اسرائیل میشود. مرور اندیشه و عواطف جوان یهودی در این مستند که برای پیوستن به ارتش اسرائیل از آمریکا به اسرائیل مهاجرت میکند، و واکاوی ریشه های آن ما را به مبانی تربیتی آشکار و پنهان ارتش اسرائیل آشناتر میکند و به آنچه در ذهن سرباز اسرائیلی میگذرد مسلط تر؛ و در معرکه تربیتی جبهه مقاومت، دقت در استراتژی های تربیتی دشمن اهمیت ویژه پیدا میکند.
گام شناخت در تکوین هویت اسرائیلی:
اگر در تربیت، تکوین هویت را چرخه ای از شناخت، عاطفه و کنش بدانیم، در مستند اسرائیلیسم گامهای اصلی این چرخه در تربیت اسرائیلی روایت میشود و البته هر گام، گامهای بعدی و قبلی خود را نیز تقویت و بازتولید میکند. در گام شناختی چرخه تکوین هویت، آنچه به چشم میخورد، غلبه رویکرد هیجانی در تربیت بر رویکرد شناختی، غرقه سازی یک سویه شناختی و محدود شدن منابع شناخت، است.
مطابق با آنچه در مستند روایت میشود، تلاشهای بسیار بر انجام فعالیتهای هیجانی بدون گفتگو و تفکر انتقادی، تربیت سیاسی اسرائیلی را پرهیجان و کم مایه کرده است. چنانچه مربی به جوانان یهودی میگوید شما جوانان به عنوان سربازانی بیرون از اسرائیل به سه چیز احتیاج دارید، عشق، اعتقاد و دانش. اما این دانش چگونه رقم میخورد؟ شناخت در این میان، یا تحت تاثیر هیجان قرار میگیرد یا به صورتی یک سویه و با منابعی محدود، در اختیار جوان یهودی آمریکایی قرار گرفته است.
غرقه سازی یک سویه از لحاظ شناختی، آنجایی نقش خود را نشان میدهد که آن جوان یهودی که به سرزمین های اشغالی رفته است، جسورانه به آن سوی دیوار میرود و تازه متوجه میشود که هیچ از فلسطین و اعراب ساکن در آن نمیداند. او میگوید به ما گفته بودند فلسطین سرزمینی خالی است که اعراب بدون سازماندهی در آن زندگی میکرده اند و با دیدن تمدن و فرهنگ فلسطینی تازه متوجه کم اطلاع بودن خود میشود. «تعدد» منابع شناخت، طبیعتا میتواند «بدون تنوع» و یکدست باشد و تنها حس چندسویه بودن را در مخاطب ایجاد کند و این حس چند سویه را جایگزین اعتبار علم و ادراک قرار دهد؛ اتفاقی که در تربیت صهیونیستی رقم خورده است.
گام عاطفه در تکوین هویت اسرائیلی:
در گام عاطفه از چرخه هویت، آنچه پر رنگ به چشم میخورد، حس انسجام درون گروهی بسیار بالا و احساس برتری هویتی، نسبت به دیگر انسانهاست که بنیاد نژاد پرستی صهیونیستی را شکل داده است. احساس نزدیکی عاطفی جوان یهودی به یهودیان اسرائیل و ارتش صهیونیستی و شوق سفر به اسرائیل که از کودکی برای آنان تبلیغ میشود، برای جوان آمریکایی حس همبستگی و انسجام هویتی ایجاد کرده و هویتی جمعی به او اعطا کرده است، تا آنجا که در ابتدای مستند اعلام میشود که «جامعه غیر یهودی تمرکز و دلبستگی ما را نسبت به اسرائیل نمیفهمد». طبیعتا هویت علاوه بر انسجام بخشی گروهی، تمایز بخش و تشخص آفرین نیز هست؛ اما این تشخص و تمایز هویتی، در فرآیندی غیر طبیعی و غیر انسانی، به حس برتری هویتیِ گروهی بر گروه دیگر منجر شده است. بروز این عاطفه اجتماعی، دیگر در شکل هویت قومی یا مذهبی نیست، بلکه خود را در تعصب نژادی و رژیم سیاسی آپارتاید نشان داده است که لوازم تربیتی خود را به وجود می آورد. اعلام بی محابای برتری قومی یهود بر دیگر اقوام و ملل از سوی نوجوان و جوان یهودی، نشانه ای از تربیت نژادپرستانه است که محدودیت منابع شناختی و حصار نامرئی رسانه ای و تربیتی، آن را تقویت میکند.
گام کنش در تکوین هویت اسرائیلی:
وجود کلونی های صهیونیستی همچون هلیل در دانشگاه برکلی برای جوانان دانشجوی یهودی، برگزاری اردوی اسرائیل برای کودک و نوجوان اسرائیلی از سوی موسسه یهودی تاگلیت-برترایت و تبیین انحصاری دو استراتژی «پیوستن به ارتش اسرائیل» یا «دفاع از اسرائیل در افکار عمومی» برای آینده کودک و نوجوان یهودی آمریکایی، ساختارهایی اساسی برای جهت دهی کنش جوان یهودی در چرخه تکوین هویت اوست. ایجاد چنین ساختارهایی، کنش های داوطلبانه و حتی سرگردان را میتواند جهت داده و اینگونه، تربیت صهیونیستی و نژادپرستانه را تقویت کند.
آنچه که به نام شکاف در جامعه یهودی آمریکا در نسبت با اسرائیل در مستند مشاهده میشود، ناشی از شکافها و آفتهای موجود در چرخه تکوین هویت در تربیت اسرائیلی است. غرقه سازی یک سویه شناختی، با پا نهادن به بیرون از جامعه بسته متزلزل میشود. برقراری ارتباط با جوانان فلسطینی و غیر یهودی، میتواند در عواطف نژاد پرستانه جوان یهودی شک ایجاد کند و این، یعنی خروج از کلونی بسته نسلهای قدیم یهودیان آمریکایی.
ب) ایجاد فرصت برای بازاندیشی در تربیت سیاسی
یهودیت تحریف شده دارای غایاتی است که تربیت سیاسی و تصرف قدرت را در این آئین، معنادار و جهت مند میکند. برخلاف مسیحیت کنونی که بدون اعلام آرمانی تمدنی و سیاسی، مدعی حکومت و تربیت سیاسی ذیل آن دین هم نبوده است؛ گرچه نمیتوان تربیت کاتولیک را فارغ از وجه سیاسی دانست، چرا که تربیت، خود سیاست ورزی است و حاوی امر سیاسی.
در اندیشه اسلام ناب، که با آرمان «تحقق عدالت به دست مردم تزکیه شده»، آشکارترین پیام سیاسی را -که به دست گرفتن قدرت و حاکمیت است- اعلام میکند، طبیعتا تربیت سیاسی جایگاه ویژه ای دارد. تأمل در مستند اسرائیلیسم، فرصتی برای بازاندیشی در تربیت سیاسی و روشهای آن در اسلام فراهم میکند. تاکید بر مظاهر و مناسک سیاسی در تربیت کودک و استفاده از کنش های دارای شور و هیجان، در تربیت اسرائیلی، ممکن است مخاطب ایرانی مستند را به این سوال برساند که مگر ما نیز در تربیت فرزند انقلابی از این شیوه ها استفاده نمیکنیم؟
اینجاست که فرصت بازاندیشی فراهم میشود و هشدارهایی تربیتی برای مبانی و روش های تربیت سیاسی مطلوب در اسلام ناب میتوان دریافت کرد.
تاکید بر مطالعه و تشویق جستجوگری و تفکر در متربی، تحمل و شنیدن آراء و اتباع احسن آنها، مذموم شمردن تربیت فرعونی که موجب استخفاف عقول بود تا مردم از قدرت او تبعیت کنند، نشان میدهد که در تربیت سیاسی از منظر اسلام ناب، گام شناخت را در چرخه هویت، میتوان و باید آزاد منشانه برداشت؛ اگرچه این تاکید بر آزادفکری، دلیلی بر ساده اندیشی درباره حیله ها و هجمه های فکری، رسانه ای و شناختی دشمن نخواهد بود.
در لایه عاطفی نیز، تاکیدات اخلاقی اسلام بر انصاف و دوری از تعصب و طرد نگاه های نژاد پرستانه، باعث میشود که احساس هویت جمعی، گرچه موجب درک پیوند میان هم کیشان شود، اما این پیوند، تنها باعث حمایت و دفاع و رضایت مندی از «من جمعی» نخواهد بود و به طریق اولی خود برتربینی را تئوریزه و نهادینه نخواهد کرد. آموزه امر به معروف و نهی از منکر در تربیت اسلامی، که بر پایه ادراک پیوند و محبت و ولایت مومنین بنا نهاده شده، معتقد است که پیوندهای جمعی، باعث نادیده گرفتن نقص ها و عیب ها نخواهد بود و اتفاقا یکی از وجوه ضروری در تربیت سیاسی اسلام، اصلاح گری جامعه خودی است. عدم توجه به امر به معروف و نهی از منکر در تربیت سیاسی، طبیعتا میتواند موجب تعصب سیاسی و مذهبی و نقدناپذیری شده که مقدمه نژادپرستی یا ناسیونالیسم فاسد خواهد بود.
درک پیوندهای عاطفی اجتماعی، ذیل پیوند سرشار از فقر با خدا، باعث خواهد شد پیوندهای اجتماعی و هویت جمعی و سیاسی مسلمانان، دارای معیاری برای قضاوت باشد و پیوندهای حق و باطل در این میانه معنادار خواهد بود. همچنین مراتبی دیدن پیوندهای انسانی و ایمانی در اسلام ناب، هیچ گاه نمیتواند پایه گذار تعصب مذهبی یا نژادپرستانه شود و هویت جمعی کور، بسته و متعصب را شکل دهد.
از سوی دیگر در گام کنش چرخه تکوین هویت، مراتبی دیدن کنش سیاسی و تاکید بر تکلیف به اندازه نعمت و وسع، باعث میشود که در عین تعریف ساختارها و ایجاد تشکیلات برای کنش جمعی سیاسی، ابتکارات و وجه مردمی و ذومراتب در کنش سیاسی دیده شود که خود آزادی خوبی برای عرصه تربیت فراهم میکند.
با توجه به وجوه افراق بیان شده میان تربیت سیاسی در اسلام ناب و تربیت اسرائیلی روایت شده در مستند اسرائیلیسم، به نظر می آید مشاهده این مستند میتواند فرصت مغتنمی باشد برای درک عمیق تربیت اسرائیلی و همچنین بازاندیشی و اصلاح انحرافات احتمالی در تربیت سیاسی ما. از سوی دیگر، اصل توجه به اولویت تربیت سیاسی و برنامه ریزی برای آن در تربیت یهودی، برخلاف روال رایج مربیان و تشکل های تربیتی مذهبی در ایران، برخی عقب ماندگی های ما در تربیت سیاسی را بازنمایی میکند که درس گرفتن از این منظر نیز اهمیت دارد.
منبع: روزنامه آگاه