از همان روزهای جشنواره تصور منتقدان این بود که تمساح خونی هرزمان که اکران عمومی شود، رتبه اول گیشه را به دست خواهد آورد. نکته شاخص این اثر هم حضور جواد عزتی در جایگاه کارگردان به عنوان یک فیلم اولی است. عزتی به خوبی نشان داد که تجربه بازی در فضای کمدی چطور میتواند کیفیت کار کارگردان را در ساخت فیلم طنز بالا ببرد.
تمساح خونی علاوه بر اینکه ژانر اکشن را با طنز ترکیب کرده است، واقعا یک «کمدی» است. نه اینکه مجموعهای از کلیپهای طنز اینستاگرامی را کنار هم چیده باشد. گرچه این سالها ذائقه مخاطب به سمتی رفته که فیلمهایی مثل «هتل» یا «فسیل» را درجه یک میداند و آثار دیگر را با محوریت آنها میسنجد.
جذابیت آثار رکوردشکن معمولا به علت تمسک آنها به «کمدی موقعیت» است؛ فیلم خط داستانی مشخصی ندارد و برای خلق موقعیتهای طنز به هر سو کشیده میشود. اما تمساح خونی به عنوان اثری نسبتا متفاوت، با سناریویی ساده و کمدی یک پارچه، توانست این چرخه را بشکند و رتبه اول گیشه را کسب کند.
به نظر میرسد جدا از نام و شهرت جواد عزتی، کیفیت فیلم هم نقش مهمی در فروش فیلم داشته است. این موضوع ناشی از احترامی است که این بازیگر به سینما و عرصه کمدی میگذارد و چقدر بهتر میشد اگر این احترام همراه میشد با هدفی بجز «صرفا» سرگرمی. هدفی که نبود آن در پایان بندی ضعیف و توسل به برخی ملاکهای سخیف برای خنداندن نظیر برهنگی و رقص در برخی سکانسها به چشم میخورد.
در این میان سوال مهمی که مطرح میشود این است: آیا جواد عزتی که پیش از این با بازی در حوزه طنز بین مردم محبوب و شناخته شده است، برای جذب مخاطب باید به چنین مواردی متوسل شود؟ فضای کلی فیلم و جنس بازی عزتی که ما را به یاد سریال «دردسرهای عظیم» میاندازد، نشان میدهد او به تاثیر کمدی پی برده و میتواند آن را به راحتی در جایگاه بازیگر یا کارگردان اجرا کند.
جنس کمدی، صحنهها و روابط میان شخصیتهای فیلم تمساح خونی نشان میدهد که عزتی تمایل چندانی برای همرنگ شدن با جماعت ندارد اما با دیدن این نشانه های گاه و بیگاه باید پرسید آیا او در مقام کارگردان، تسلیم عرف سینمای طنز میشود؟ آیا لازم می داند که فیلمش به هر قیمتی دیده شود؟ آیا قرار است او هم با نگاه از زاویه ی کارگردان و فیلمساز به فضای راحت طلبانه ی سینما که بعضا فرهنگ را ابزار تجارت کرده است، در دوگانه ی پول و سرگرمی هضم شود؟ و سوالات دیگری که جواب آنها را نمیدانیم. تاثیرپذیری در فضای هنر و سینما معمولا تدریجی است و امیدواریم امثال جواد عزتی بتوانند به شنا در خلاف جهت ادامه دهند.
جواد عزتی با آوردن عباس جمشیدی فر از یک طرف و الناز حبیبی از طرف دیگر در کنار خود نشان می دهد، میتواند از چهرههای سینما و تلوزیون به شکلی باکفیت استفاده کند و اهمیت تعامل یک زوج، به ویژه زوجی آشنا را روی پرده سینما میداند. اما از طرفی با دور هم جمع کردن تعدادی از سلبریتیهای پرسابقه در یک سکانس، بدون آنکه نقش خاصی در داستان داشته باشند یا در همان چند دقیقه چیزی تحت عنوان «بازی» ارائه دهند، ما را متعجب میکند.
بیشترین کاربردی که می توانیم راجع به سکانس قمارخانه و سلبریتیهایش ارائه بدهیم این است که امیر غفارمنش یک تیک رفتاری خاص داشت و در موارد معدودی از آن برای خلق لحظه کمدی استفاده شد. به جز این حضور بازیگران دیگر و حتی خود او توجیهی ندارد. در مورد «هومن حاجی عبداللهی» که حتی دیالوگی ندارد هم سکوت میکنیم! اگر به قول خود عزتی قرار بوده در فیلم اول دوستانش را کنار هم جمع کند و از آنها کمک بگیرد، چرا شاهد بازی آنها نیستیم؟
در نگاهی کلی این احتمال به ذهن میآید که حضور چهرهها هدفی جز سرگرم کردن مخاطب ندارد؛ تشریح مفصل یک بازی قمار که گویی به بهانه ی نمایش اکت های بازیگران و حالت های چهره ی آنان است، نه نقشی جدی در پیشبرد داستان دارد و نه نسبت به سایر فیلم، طنز پررنگی در آن به چشم می خورد. بیشتر شبیه به یک مقدمه چینی طولانی ست که مخاطب به واسطه ی حضور بازیگران زیاد و استفاده از زاویه های مختلف دوربین در یک قاب، ممکن است از آن غافل شود؛ حکایت ظرفیت های از دست رفته...
کلام آخر
تمساح خونی به نوبه خود هم فرصت است و هم تهدید؛ اولین ساخته جواد عزتی که مخاطب را به هر قیمتی نمیخنداند و به او احترام میگذارد و موقعیتهای سخیف خلق نمی کند. به دنبال کمدی موقعیت نیست و مهمتر اینکه می توان گفت گزاره «با خانواده نمیتوان دید» در مورد آن صدق نمیکند. این فیلم برای تماشا در کنار جمع دوستان و شاید خانواده مناسب است و کمدی نسبتا مودبی دارد. علاوه بر این، سطح کمدی و اصول فنی و داستانی آن به علت تجربه و دغدغه سازنده بالا است.
امید است که مخاطبان نیز با دیدن این نقطههای روشن، از اقبال به فیلمهای سطحی و بیارزش که که جز پرکردن جیب تهیه کنندگان کارکرد دیگری ندارند، صرف نظر کرده و به محتوای اصیل برگردند.