این یک سوال ساده و در عین حال حائز اهمیت است که برای پاسخ به آن، ابتدا باید سیاست خارجه آمریکا در مواجهه با دشمنانش را زیر ذرهبین برد و برای فهم بیشتر آن می توان با تماشای مستند «اوکراین در آتش» به اصول و مبنای این سیاست پی برد.
جمله فوق که مورد تأیید نخبگان این کشور نیز بوده به این معنا است که طبق یک الگوی ثابت، ابتدا دشمن مذکور در اذهان عمومی بخصوص شهروندان آمریکایی و جامعه بینالملل، به عنوان یک شیطان، دیو یا هیولا معرفی میشود. پس از آنکه این تصویر در اذهان عمومی ایجاد شد، آمریکا همچون یک ابرقهرمان یا منجی برای نجات بشریت و ایجاد جهانی متمدن و آزاد ظهور میکند. به این ترتیب، هم دشمن مشروعیت خود را در دنیا از دست میدهد و با قرارگرفتن در انزوا، از کمک کشورهای دیگر و اتحادیههای جهانی محروم میماند و هم آمریکا مجوز لازم را برای پیادهسازی برنامههایش جهت سرنگونی دشمن به دست میآورد. روایت کذب از شخصیتها و تحریف آنها همواره پیشنیاز اقدمات دیگر از جمله ترور، کمک تسلیحاتی، کودتا (اعم از کودتای نظامی، پارلمانی و مخملی) و حمله نظامی بوده است.
نکته حائز اهمیت دیگر که در شناخت منطق دشمنی ایالات متحده آمریکا با دیگر کشورها به آن برخورد می کنیم، شباهت عجیب نحوه برخورد آمریکا با دشمنان خود بوده که تنها با کمی تغییر مانند یک فیلم تکراری در سرتاسر دنیا در حال پخش می باشد. سیاست خارجه آمریکا درست مانند فیلم های دنیای هالیوود است، یک قهرمانِ آمریکاییِ باورناپذیر و غیرقابل شکست، دارای یک هدف پوچ؛ به همراه یک نقشه فرضی که با زرق و برق های تکنیک آن را دارای شأن و اهمیت می سازند که همه اینها در کنار عضوی جدانشدنی معنا پیدا می کند و آن یک حریف جاهل و خونریز، مجهز به سلاح های زهوار در رفته و دارای انواع خصایل پلید می باشد. روزی این حریف پاتریس لومومبا بوده و روزی دیگر فیدل کاسترو و امروز ولادیمیر پوتین ...
آمریکا تلاش میکند دشمنی خود را در وهله اوّل به اشخاص و بعد دولتها و و در نهایت به سردمداران حکومتها مرتبط کند نه ملت ها. به این ترتیب چند امیتاز برای خود کسب می نماید. اول آنکه با استفاده رسانه ها، این باور را در میان کشور هدف و ملت آن ایجاد میکند که با جابجایی اشخاص و دولتها دشمنی و اختلافات هم برطرف میشود. دوم این است که ترویج ایدئولوژی حاکم را هزینهساز جلوه میدهد و به تدریج با القای این فکر که مقاومت دولت وقت، به ضرر مردم است، میان مردم و مسئولین یک کشور شکاف به وجود میآورد که موجب تضعیف دولت یا کاهش محبوبیت حکومت برسرکار خواهد شد.
اما فارغ از شیوه های تقابل ایالات متحده آمریکا، این مسئله همچنان برجای خود باقی است که دشمنی آمریکا با تفکر و ایدئولوژی حاکم در کشورهایی بوده که مداخله او را نپذیرند. در این میان این پرسش ایجاد می شود که مگر این ایدئولوژی و تفکر ضد آمریکایی دقیقا به دنبال چه چیزی است؟
جواب این سوال در یک واژه خلاصه می شود؛ منافع! این قانون ابدی یک سیاستمدار آمریکایی است که منافع کشورش را با هیچکس تقسیم نخواهد کرد اما همه باید همه چیزشان را با او تقسیم کنند.
ملی شدن صنعت نفت در ایران، ملی شدن منابع مس و شرکتهای مخابرات در شیلی، ملی شدن شرکتهای «امریکن فروتز» در گواتمالا و کوبا، استقلال اندونزی و تشکیل سازمان غیرمتعهدها، قطع دسترسی به منابع اورانیوم در کنگو، پیروزی انقلاب اسلامی و برچیده شدن نظام شاهنشاهی در ایران، تلاش برای آزادسازی مردم فلسطین و باز پس گیری مسجد الاقصی و البته اشاعه روحیه مقاومت و ضد سرمایهداری در منطقه غرب آسیا که در دو دهه گذشته به روسیه و اوکراین نیز سرایت کرده، همگی از جمله اتفاقاتی بوده که منافع آمریکا را در سرتاسر جهان دچار تزلزل کرده است. از این رو ایالات متحده آمریکا با شیوه های تکراری و مرسوم خود سعی در بازگشت منافع به چرخه بقای خود داشته است.
باز هم به دلیل خطر از بین رفتن منافع آمریکا جنگی در اوکراین رقم خورد و این کشور به «اوکراین در آتش» لقب گرفت. خطر قدرتگرفتن شوروی، احیای کمونیسم، وجود سلاحهای کشتار جمعی، مبارزه با تروریسم و یا بازگشت به روسیه تزاری با ولادیمر پوتین از جمله روایتهای تولید شده در توپخانههای رسانهای و مطبوعاتی ایالات متحده بودند که از سالها پیش تا کنون در کشورهای گوناگون از جمله ایران مورد استفاده قرار گرفتند. اثبات این ادعا با رجوع به تاریخ امکانپذیر است؛
سال 1388 پس از ادعای تقلب در انتخابات ریاستجمهوری از سوی میرحسین موسوی و طرفدارانش، عدهای از شباهت اتفاقات جاری ایران با انقلاب مخملی 2004 (1383) در اوکراین صحبت میکردند؛ زمانی که در رقابت میان یوشچنکو و یاناکوویچ، یاناکوویچ پیروز شد اما با طرح ادعای مهندسی در انتخابات از سوی یوشچنکو و شکلگیری انقلاب نارنجی، ناظر ارشد آمریکا در سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) نتایج انتخابات را زیر سؤال برد و با ورود دبیر کل سابق ناتو به اوکراین، بررسیها آغاز و در نهایت دستکاری انتخابات تأیید شد.
سال 1396، پیوستن به برجام و ادامه مذاکرات با غرب، منشأ بروز اعتراضاتی در ایران شد. حدود سه سال پیش از این در سال 2014 میدان استقلال اوکراین شاهد تظاهرات گسترده از سوی موافقان پیوستن به اتحادیه اروپا بود. دولت یاناکوویچ عضویت در این اتحادیه را به حالت تعلیق درآورده بود و مخالفان این تصمیم با بهرهمندی از کمکهای مالی و رسانهای آمریکا در نهایت او ار از قدرت پایین کشیدند. سازماندهی NGOها که تأمین مالی آنها به طور مستقیم توسط آمریکا صورت میگرفت و نیز حضور میدانی مسئولان ایالات متحده در صحنه تجمعات از جمله عوامل شکست یاناکوویچ بود که به یک الگوی ثابت در سیاست آمریکا در تقابل با دشمنانش بدل شد.
علاقه مندان جهت دانلود و تماشای این مستند می توانند به صفحه مستند اوکراین در آتش در سایت عماریار مراجعه کنند.